پریشان نامه!

پنجشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۰۷ ب.ظ

شراب تلخ!

شعرهای فاضل رو خیلی دوست دارم،‌شاید نصف بیشتر شعر هاش رو حفظ باشم از بس تکرار کردم و خوندم و مضمضه کردم و دیگران رو از خودم آزردم، حفظ شدم! ،‌ علی همیشه از این شعر خوندن های من حرصش میگرفت، البته شاید هم این دلیل حرص خوردنش نبود،‌شاید بغض های یکدفعه ای وسط خنده های بلند یا قهقه هام وسط گریه کردن بود که حرصش رو در میاورد ولی در هر حال اینو میدونم که از کتاب "آن ها" ی فاضل نظری متنفره و چند سالی گذشت تا بشه حتی در موردش صحبت کنم پیشش،‌اگه برای خیلی ها حافظ و مولوی و سعدی گمشده بوده برای من فاضل و شعرهاش بود که حال و روزم رو و حتی حال و شبم رو میفهمید! و همین "هم فهم" پیدا کردن خودش معجزه ست...، شعر دنیای عجیبیه توش میشه حرف های زیادی که نمیشه گفت رو گفت، غزل های فاضل نظری برای من مثل قلم شریعتی آروم کننده بوده و هنوز هم هست،‌ شاید فصل مشترک تمام اهل شعر ،‌ درد باشه و درد کشیدن و اهل درد بودن که به شکل حیرت آوری با فهم در ارتباطه،‌ شعر ها عالم شگفتی دارند، مثل شراب،مستی آور، تلخ و شیرین...

***

شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی ست
که آنچه در سرِ من نیست، بیم رسوایی ست
چه غم که خلق به حسن تو عیب می گیرند؟
همیشه زخم زبان خون بهای زیبایی ست
اگر خیال تماشاست در سرت، بشتاب
که آبشارم و افتادنم تماشایی ست
شباهت من و تو هرچه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل تنهایی ست
کنون اگرچه کویرم هنوز در سرِ من
صدای پر زدن مرغ های دریایی ست

***


کسی که شعر نمیفهمد! ، چه میفهمد؟



نوشته شده توسط :)
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم
طبقه بندی موضوعی
بایگانی

شراب تلخ!

پنجشنبه, ۳ خرداد ۱۳۹۷، ۰۷:۰۷ ب.ظ

شعرهای فاضل رو خیلی دوست دارم،‌شاید نصف بیشتر شعر هاش رو حفظ باشم از بس تکرار کردم و خوندم و مضمضه کردم و دیگران رو از خودم آزردم، حفظ شدم! ،‌ علی همیشه از این شعر خوندن های من حرصش میگرفت، البته شاید هم این دلیل حرص خوردنش نبود،‌شاید بغض های یکدفعه ای وسط خنده های بلند یا قهقه هام وسط گریه کردن بود که حرصش رو در میاورد ولی در هر حال اینو میدونم که از کتاب "آن ها" ی فاضل نظری متنفره و چند سالی گذشت تا بشه حتی در موردش صحبت کنم پیشش،‌اگه برای خیلی ها حافظ و مولوی و سعدی گمشده بوده برای من فاضل و شعرهاش بود که حال و روزم رو و حتی حال و شبم رو میفهمید! و همین "هم فهم" پیدا کردن خودش معجزه ست...، شعر دنیای عجیبیه توش میشه حرف های زیادی که نمیشه گفت رو گفت، غزل های فاضل نظری برای من مثل قلم شریعتی آروم کننده بوده و هنوز هم هست،‌ شاید فصل مشترک تمام اهل شعر ،‌ درد باشه و درد کشیدن و اهل درد بودن که به شکل حیرت آوری با فهم در ارتباطه،‌ شعر ها عالم شگفتی دارند، مثل شراب،مستی آور، تلخ و شیرین...

***

شراب تلخ بیاور که وقت شیدایی ست
که آنچه در سرِ من نیست، بیم رسوایی ست
چه غم که خلق به حسن تو عیب می گیرند؟
همیشه زخم زبان خون بهای زیبایی ست
اگر خیال تماشاست در سرت، بشتاب
که آبشارم و افتادنم تماشایی ست
شباهت من و تو هرچه بود ثابت کرد
که فصل مشترک عشق و عقل تنهایی ست
کنون اگرچه کویرم هنوز در سرِ من
صدای پر زدن مرغ های دریایی ست

***


کسی که شعر نمیفهمد! ، چه میفهمد؟

۹۷/۰۳/۰۳ موافقین ۱ مخالفین ۰
:)

نظرات  (۱)

هوم
فاضل نظری
مدتی بود سر نزده بودم
باعث شدی باز برم سراغش
پاسخ:
ممنون از این سیزده کلمه...
و گفتنش...
فاضل شاید حال آدم رو خوب نکنه ولی حتما حالت رو میفهمه...
و به قول خودش:
چون تلخی شراب، دل آزار و دلپذیر...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی